این مطلب ، عوامل کیفی را که برارزش گذاری سنگ های قیمتی تاثیر میگذارد با تاکید خاص بر نقش کیفیت برش در تعیین ارزش سنگهای فشرده را بررسی میکند. در این مقاله عناصر برش را مورد بررسی قرار میدهیم، انتخابهای مختلفی که برشکار انجام میدهد و چرایی آنها را مطالعه میکنیم و به این ترتیب توصیههایی را برای ارزیابی جنبههای مختلف کیفیت برش برای سنگهای قیمتی رنگی ارائه میدهیم فریمهای رشتهای و یا تصاویری از چیدمان رویه (مانند شکل ۴-۰۲) از اسکن سنگهایواقعی برای نشان دادن جنبههای خاصی از برش جواهر استفاده میشود.
تصمیمات و مصالحه زیادی که یک برشکار، به منظور دستیابی به بیشترین ارزش در سنگهای قیمتی رنگی انجام میدهد ؛ میتوانند در مورد به حداکثر رساندن وزن و یا وضوح و یا اغلب به حداکثر رساندن مورد اصلی تمام عوامل ارزش ، یعنی رنگ باشد.
این مقاله ، واکاوی رنگ جواهر و ارزش را ادامه میدهد و به صورت عمیقتر به تصمیمات برش میپردازد.
منطقهبندی رنگ (فقدان رنگ یکنواخت) در ارزش گذاری سنگ های قیمتی
شکل ۴-۰۱. این سطوح-مقطع کریستالهای یاقوت کبود ناهموار
منطقهبندی معمولی رنگ را نشان میدهد که برشکار باید در نظر بگیرد.
به عنوان یک عامل ارزش، ما منطقه بندی رنگ را ذکر کردیم و آن را به عنوان هر توزیع نامتعادل رنگ در یک سنگ قیمتی توصیف کردیم.
منطقهبندی رنگ اغلب به دلیل تغییرات دما و یا ترکیب ناهموار برخی از عناصر کمیاب در طول تشکیل سنگ، مانند این یاقوت کبود (به شکل ۴-۰۱ نگاه کنید) شکل میگیرد.
منطقهبندی قابل مشاهده رنگ میتواند در گستره جزئی تا آشکار باشد.
همانطور که وضوح، مکان و کنتراست مهم هستند.
اگر برشکار به خوبی از طریق برنامهریزی دقیق ترتیب چهره آن را پنهان کرده باشد، تاثیر کمی در ارزش دارد.
یک برشکار با تجربه، اثرات رویه منطقهبندی رنگ را با تنظیم مناطق رنگی ناهموار برای اجرای موازی با کمربند و یا قرار دادن کمی رنگ متمرکز در کلات از بین میبرد.
به یاد داشته باشید که برش سنگ بومی از بخش 1 با کلات غیر-مرکزی (به شکل ۴-۰۲ نگاه کنید).
این نوع برش با استفاده از یک نقطه از رنگ قوی انجام میشود که در کالت قرار میگیرد، که این رنگ را در سراسر ظاهر رویه پخش میکند.
این نقاط رنگی در مرکز نیستند، بنابراین برشکار کالت را دور از مرکز رنگ استفاده میکند تا به طور مساوی اثر خود را توزیع کند.
برش مجدد کالت به مرکز رنگ آن نقطه را حذف و جواهر نهایی رنگ بسیار ضعیفتری دارد.
منطقهبندی رنگ یاقوتها و تاثیر آن در ارزش گذاری سنگ های قیمتی
شکل ۴-۰۲. جواهر با برش بومی اغلب با نقطهای با رنگ قوی در کالت استفاده میکند که به نظر میرسد که رنگ در طول جواهر پخش شده است.
یاقوتها به دلیل منطقهبندی رنگ آنها شناخته میشوند، که چالشهایی را برای برشکار ایجاد میکند (به شکل ۴-۰۳ نگاه کنید).
بسیاری از یاقوتهای سبز از استرالیا و تایلند که وقتی زیر ذرهبین مشاهده میشوند
نشان میدهد که رنگ سبز در واقع یک تابع منطقهبندی رنگ آبی و زرد است.
برخی از این یاقوتهای کبود منطقهبندی رنگ آبی-سبز جالبی را نشان میدهند که برای چشم غیر مسلح نیز قابل مشاهده است و ارزانتر از یاقوت کبود رنگ هستند
(که رنگهای مختلف مانند آبی و نارنجی، سبز و آبی و غیره نشان میدهند).
سنگ هایی با منطقهبندی متمایز رنگ در ارزش گذاری سنگ های قیمتی
شکل ۴-۰۳. منطقهبندی رنگی در یاقوت کبود میتواند چالشهای بسیاری را برای برشکار ایجاد کند.
مهم است که به یاد داشته باشید که بسیاری از جواهرات طبیعی میزانی از منطقهبندی رنگی را نشان میدهند، که اغلب نشان دهنده منشاء طبیعی آنها است.
چند سنگ قیمتی وجود دارد که به طور خاص به دلیل منطقهبندی متمایز رنگ آنها ارزش دارند.
هر دو مورد آمترین (به شکل ۴-۰۴ نگاه کنید) و برخی از تورمالینهای رنگی
(به شکل ۴-۰۵ نگاه کنید) مناطق مشخصی از رنگ را نشان میدهند.
آمرتین، آمتیست و سیترین را در یک کریستال ترکیب میکند و منطقهبندی رنگ به علت حالتهای مختلف اکسیداسیون آهن درون کریستال است.
باور بر این است که علت ایجاد آن تغییرات دما در طول تشکیل کریستال است.
جواهر با منطقهبندی رنگی که الگوهای جالبی از کنتراست ایجاد میکند،
در مقایسه با جواهر با رنگهای مخلوط تقاضای بالاتری در بازار دارد.
در این موارد منطقهبندی رنگ عمدا در رویه نمایش داده میشود.
شکل ۴-۰۴. برشهای طراح اغلب با ایجاد الگوهای جالب کنتراست اغلب منطقهبندی رنگ را، همانطوری که در این آمرتین دیده میشود، به کار میگیرد.
شکل ۴-۰۵. این تورمالینها به طور عمدی با شکلهای ساده و سبکهای گام به گام طراحی شدهاند تا بیشترین منطقهبندی رنگی به خود گیرند.
بازتاب دوگانه در ارزش گذاری سنگ های قیمتی
جواهراتی که نور را به دو پرتو جداگانه تقسیم میکنند که با زاویههای قائمه از یکدیگر قطبیه میشوند، بازتاب دوگانه نامیده میشوند (مانند تورمالین، پریدوت و تانزنیت).
جواهرات با بازتاب منفرد نور را به اشعههای جداگانه تقسیم نمیکنند (مانند اسپینل، عقیق، کهربا و الماس).
در سنگهای بازتاب دوگانه، هر کدام از این پرتوها اندازهگیری ضریب شکست مختلفی دارند.
تفاوت در مقادیر RI دو پرتو است که دو طرفه نامیده میشود و همچنین یک مقدار اندازهگیری شده است.
سنگهایی مانند بریل (آکوامارین)، کوراندوم (یاقوت کبود و روبی)، و یا تورمالین
نمونههایی از جواهراتی هستند که انعکاس دوگانه دارند، اما دارای دو طرفه شدگی ذرات پایینتری هستند.
آنهایی که اختلاف زیادی در RI دارند (مانند زیرکون) سادهتر هستند.
لبههای جلویی تحت بزرگنمایی x۱۰ دو برابر میشوند.
لبههای رویه نازک مات با دوطرفه شدگی بیشتر (بیش از ۱۰) مرتبط هستند.
دو نوع سنگ بازتاب دوگانه وجود دارد.
در یک گوهر یک طرفه، جهتی وجود دارد که مانند بازتاب منفرد رفتار میکند
(نور ورودی در آن جهت به دو پرتو شکسته نمیشود) که محور اپتیکی نامیده میشود.
سنگهای دومحوری دو جهت دارند که به عنوان محور اپتیکی عمل میکنند.
برشکار باید سعی کند این را در نظر بگیرد.
به عنوان یک قاعده کلی، پایه یک سنگ قیمتی دو طرفه باید دقیقا با زاویه قائمه نسبت به محور اپتیکی آن برش داده شود.
استثناء قابل توجهی در این مورد وجود دارد و برای درک بهتر، مقاله ریچارد هیوز در مورد پلوچریسم را بخوانید.
جواهری که بازتاب منفرد دارند از جمله گارنت یا اسپینل، در برش میتواند در هر جهت باشند.
پلوچریسم ، PLEOCHROISM و تاثیر آن در ارزش گذاری سنگ های قیمتی
هنگامی که نور به دو پرتو تقسیم میشود (بازتاب دوگانه)، این دو اشعه ممکن است به صورت رنگهای مختلف و یا در دو سایه و شدت مختلف از رنگ یکسان ظاهر شوند.
بخشهای مختلف طیف در جهتهای مختلف جذب میشوند و باعث تفاوت ظاهری رنگ میشوند.
نمونههایی از جواهرات که پلوچریسم قوی نشان میدهنده، آندالوزیت، کورودوم، اسپودومن، تورمالین و تانزنیت هستند.
در اینجا برشکار باید توجه خاصی به برش سنگ داشته باشد تا به بهترین رنگ برسد. آنها میتوانند ارزش بالقوه را با معرفی رنگهای ضعیف یا کمتر مطلوب کاهش دهند.
این سطح-مقطع از یک کریستال یاقوت کبود (به شکل ۴-۰۶ نگاه کنید) منطقهبندی رنگ رایج و محور اپتیکی را نشان میدهد.
رنگهایی که در زاویهی قائمه به محور نوری دیده میشوند اغلب دارای شدت متفاوت یا رنگ متفاوت هستند.
این امر مخصوصا برای یاقوت کبود، آکوامارین و تورمالین صادق است.
در موارد دیگر، مخلوط کردن رنگها در موقعیت رویه، مانند تانزانیت جذاب است.
اگر یک بلوک تانزانیت با رویههای عمود بر محور نوری برش داده شود
(به شکل ۴-۰۷ نگاه کنید)، هر رویه یک رنگ متفاوت را نشان میدهد.
گاهی اوقات هنگامی که تانزانیت بریده میشود، ناهمواری میتواند طوری باشد که وقتی رنگها ترکیب میشوند، ظاهر رویه میتواند بهبود یابد طوری که رنگهای مختلف ترکیب شده و به صورت یک رنگ دیده میشود.
شکل۴-۰۶. در رابطه با سنگهای قیمتی و یاقوت کبود، این تصویر نشان میدهد که چگونه منطقهبندی رنگ در امتداد محور اپتیکی تنظیم شده است.
رنگهایی که در زاویه قائمه به محور نوری دیده میشوند اغلب یک شدت متفاوت یا یک رنگ متفاوت دارند.
شکل ۴-۰۷. این بلوک تانزنیت با رویههای عمود بر محور نوری بریده شده است.
هر رویه (بالا، راست، و چپ) یک رنگ متفاوت را نشان میدهد.
این مکعب کوچک است، بنابراین رنگها خیلی اشباع نشدهاند.
یک مکعب بزرگتر رنگهای اشباع بیشتری دارد. برش توسط ناتان رنفرو.
مصالحه برشکار: برشکاران اغلب با معضل؛ بازیابی وزن یا بهترین رنگ مواجه هستند.
بهترین رنگ ممکن است در جهت قطعه ناهموار قرار داشته باشد که تنها میتواند یک جفت سنگهای کوچک را، به جای برش بزرگ با رنگ ضعیفتر و یا کمتر مطلوب بهبود بخشد.
وزن نهایی مورد انتظار و قیمت فروش تخمین زده شده برای سنگهای ساخته شده روی مناسب بودن جهت برش تاثیر میگذارند.
تورمالین سبز گاهی اوقات چیزی دارد که برشکارها محور C مینامند.
این به این معنی است که محور نوری همه نوری را وارد میکند که در یک جهت حرکت میکنند و نتیجه یک جهت قطور سیاه است.
در این مورد، برش باید با زاویه راست به محور نوری باشد، حتی اگر تاریکی دوباره به گوهر بازگردانده شود.
شکل ۴-۰۸دو تورمالین را نشان میدهد، مورد سمت چپ در مقایسه با تورمالین سمت راست با یک محور c باز دارای یک محور c بسته است.
برای از بین بردن اثر محور C (در سمت چپ)، اکثر برشکاران نقاط انتهایی در محور C را بسیار تیز برش میدهند، طوری که انتهای سیاه و سفید به سمت رویه بالای گوهر منعکس نشود (در شکل ۴-۰۸ انجام نشده است، به همین دلیل انتها سیاه است).
مصالحه برشکار:در هنگام کار با یک محور C بسته، گزینهها به سبکهای برش پلهای محدود میشوند و
با زاویههای شیبدار خاتمه مییابند.
اگر سنگ شکل عجیب و غریب داشته باشد، برشکار ممکن است مناطق تاریک جاذب را معرفی کند تا رنگ کمتر مطلوب را حذف کند.
شکل ۴-۰۸: تورمالین در سمت چپ محور C بسته است که دلیل انتهای به سیاه است.
نور از طریق محورC بسته عبور نمیکند.
تورمالین در سمت راست دارای محور c باز است و انتهای آن همان رنگ غنی را مانند بقیه جواهر نشان میدهد.
جواهرات قویا پلوکروئیک باید در شکلهای گرد با محور c به موازات رویه پایه، یک “گره خیره کنندهای» را نشان میدهد که در این تورمالین به رنگ آبی سبز و زرد-سیز دیده میشود (به شکل ۴-۰۹ نگاه کنید).
مصالحه برشکار؛ برشکاران باید تصمیم بگیرند که آیا رنگهای پلوکروئيک جذاب میشوند ویا ارزش بالقوه سنگهای ساخته شده را کاهش میدهند.
برای برخی از سنگها، این آسان است.
برای تانزانیت، آنها اغلب سعی میکنند که دو رنگ متضاد را به هم متصل کنند،
در حالی که برای تورمالین دو رنگ مختلف میتواند جواهر با جذابیت کمتری ایجاد کنند.
شکل ۴-۰۹. این تورمالین یک پلوکروئیک با «گره خیره کننده» آبی-سبز، سبز-زرد نشان میدهد.
نتایج تصمیم برشکار برای برش یک شکل گرد با محور c موازی با رویه پای.
اندازه در ارزش گذاری سنگ های قیمتی
مصالحه برشکار؛ یک قطعه با رنگ یکنواخت وقتی اندازه و نسبت تغییر میکند،
منجر به سنگهایی با شدت رنگ متفاوت میشود.
به عنوان مثال، برش قطعه سنگ با رنگ ناهموار در صورتی جذاب است که به اندازه مشخصی برای اشباع رنگ کافی برسد.
اگر سنگ مات به نظر آید، برشکار ممکن است به جای چند سنگ رنگ روشن، با برش خوب برای یک سنگ بزرگ و تیرهتر برنامهریزی کند.
در شکل ۴-۱۰، چهار سنگ از مواد بسیار رنگی برش داده شده است (به دلیل محدودیت فضا فقط نصف جواهر نشان داده شده است).
دو سنگ بزرگ بیش از حد تیره هستند (سمت چپ).
جواهر سوم دارای اشباع رنگ مناسب است و آخرین جواهر شروع به روشنشدن کرده است.
برای دستیابی به بهترین طیف رنگ، این قطعه بزرگ سنگ باید در اندازههای مختلف در حدود سنگ سوم (۷.۵ میلیمتر)، احتمالا از ۶ تا ۱۲ میلیمتر برش داده شود.
شکل ۴-۱۰. سنگ ۷.۵ میلیمتری در این تصویر دارای بهترین اشباع رنگ است که
نشان میدهد که به بهترین رنگ از یک قطعه بزرگ دست یافته است که با برش در محدودهای از اندازههای ۶ تا ۱۲ میلیمتر حاصل شده است.
خلاصه
رنگ رویه به عوامل متعددی، از جمله جهت خنثیسازی اثرات پلوچوریسم و جهتگیری منطقهبندی رنگ مشترک بستگی دارد.
جواهر همچنین دارای مقدار مناسبی از اشباع رنگ است.
افزایش اندازه گوهر میتواند اشباع رنگ را افزایش دهد، که هر دو وابسته به ویژگیهای سنگ هستند.
هیچ بحثی نیست که زیبایی در چشم کاربران است، اما سنگهای گرانبها برای صدها سال چشم ما را به خود جذب کرده است.
در طول زمان، بسیاری از اشکال ناپدید شدهاند؛ زیرا آنها از نظر بصری کمتر جذاب بودهاند.
این بخش به شاکله موضوعی میپردازد که باعث جذاب شدن (یا نشدن) جواهرات برای ما میشود.
ما میخواهیم رنگهای شادی را ببینیم.
ما میخواهیم یک الگوی بصری جالب را ببینیم.
به جای راضی شدن با ” به اندازه کافی خوب،” از خود بپرسید که آیا سنگهای مورد نظرشما برای خرید با نیت بهبود رنگ برش داده شدهاند، شادتر شدهاند و در نهایت یک الگوی بصری جالب ایجاد کردهاند یا خیر.
جواهر باید نوعی فاکتور “شگفتی” داشته باشد. البته اگر میخواهید راجع به بازاریابی و فروش چواهرات هم اطلاعات کافی کسب کنید مطالعه بخش های دبگر به شما پیشنهاد میشود.
پایان مقاله :
عواملی که در ارزش گذاری سنگ های قیمتی اثر میگذارد .